کنایه از شش تن امیرزادگان دقیانوس است که از وی گریختند و در غاری پنهان شدند و اصحاب کهف آنانند: کرده از بهر رهبری شش میر گربه ای را نبی سگی را پیر. (آنندراج)
کنایه از شش تن امیرزادگان دقیانوس است که از وی گریختند و در غاری پنهان شدند و اصحاب کهف آنانند: کرده از بهر رهبری شش میر گربه ای را نبی سگی را پیر. (آنندراج)
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، قاقله، هیل، هال، لاچی، خیربوا
هِل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، قاقُلِه، هیل، هال، لاچی، خیربُوا
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8000گزی جنوب باختری ده دوست محمد و 4000گزی جنوب راه مالرو ده دوست محمد به زابل. هوای آن گرم معتدل و دارای 129 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل واقع در 8000گزی جنوب باختری ده دوست محمد و 4000گزی جنوب راه مالرو ده دوست محمد به زابل. هوای آن گرم معتدل و دارای 129 تن سکنه است. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوب وتوتون و سکنۀ آن 500 تن و آب آن از چشمه های متعدد است. ساکنان آن از طایفۀ ولدبیگی در دو محل نزدیک به هم واقع شده اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوب وتوتون و سکنۀ آن 500 تن و آب آن از چشمه های متعدد است. ساکنان آن از طایفۀ ولدبیگی در دو محل نزدیک به هم واقع شده اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
اسم بیخ نباتی است که در دیرالغرباء بلاد مصر یافت می شود و ستبرتر از انگشتی و بیمزه و مایل به زردی و جهت استسقای زقی مجرب دانسته اند و گویند بدون کرب و مشقت اخراج زرداب می کند. (تحفۀ حکیم مؤمن) (از مخزن الادویه). شش دنب. شش رنب. رجوع به شش دنب شود
اسم بیخ نباتی است که در دیرالغرباء بلاد مصر یافت می شود و ستبرتر از انگشتی و بیمزه و مایل به زردی و جهت استسقای زقی مجرب دانسته اند و گویند بدون کرب و مشقت اخراج زرداب می کند. (تحفۀ حکیم مؤمن) (از مخزن الادویه). شش دنب. شش رنب. رجوع به شش دنب شود
زر خالص تمام عیار. (ناظم الاطباء) (از برهان). زر خالص را گویند. (فرهنگ جهانگیری). زر خالص را گویند و در رشیدی آمده که بتی بدست یکی از سلاطین اسلام در افتاد که شش سر بر او نقش کرده بودند و آن را بشکستند زر و طلای آن خالص بی غل و غش بود لهذا زر خالص را زر شش سری خواندند. (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث اللغات) : آن می و جام بین بهم گویی دست شعوذه کرده ز سیم ده دهی صرۀ زر شش سری. خاقانی. تن بشکن نه دریی گو مباش زر بفکن شش سریی گو مباش. نظامی
زر خالص تمام عیار. (ناظم الاطباء) (از برهان). زر خالص را گویند. (فرهنگ جهانگیری). زر خالص را گویند و در رشیدی آمده که بتی بدست یکی از سلاطین اسلام در افتاد که شش سر بر او نقش کرده بودند و آن را بشکستند زر و طلای آن خالص بی غل و غش بود لهذا زر خالص را زر شش سری خواندند. (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث اللغات) : آن می و جام بین بهم گویی دست شعوذه کرده ز سیم ده دهی صرۀ زر شش سری. خاقانی. تن بشکن نه دریی گو مباش زر بفکن شش سریی گو مباش. نظامی
نام یکی از رودخانه های فارس. آبش شیرین و گوارا، آب چشمۀ شش پیر وچشمۀ تنگ آب سرد، در نزدیکی قریۀ شهداء اردکان ممزوج به رود خانه شش پیر گردد. (از فارسنامۀ ناصری)
نام یکی از رودخانه های فارس. آبش شیرین و گوارا، آب چشمۀ شش پیر وچشمۀ تنگ آب سرد، در نزدیکی قریۀ شهداء اردکان ممزوج به رود خانه شش پیر گردد. (از فارسنامۀ ناصری)
هل، (یادداشت مؤلف)، قاقلۀ صغیر است و گفته اند یونانی است، (فهرست مخزن الادویه)، هیل و به عربی قاقلۀ صغار و خیربوا خوانند، (برهان) (آنندراج)، هیل باشد که به هندی آلاچی گویند، (فرهنگ رشیدی)، بفارسی اسم قاقلۀ صغیر و گفته اند یونانی است، (فهرست مخزن الادویه)، خیربواست و هیل بواست و هان بوا و هال بوا نیز گویند و آن قاقلۀ صغار است، (اختیارات بدیعی)، ارزن را گویند، (جهانگیری) : خری که آبخورش زیر ناودان عصیر علف عصارۀ بگنی و بخسم و شوشمیر، سوزنی، ، شمشیر، (یادداشت مؤلف)
هل، (یادداشت مؤلف)، قاقلۀ صغیر است و گفته اند یونانی است، (فهرست مخزن الادویه)، هیل و به عربی قاقلۀ صغار و خیربوا خوانند، (برهان) (آنندراج)، هیل باشد که به هندی آلاچی گویند، (فرهنگ رشیدی)، بفارسی اسم قاقلۀ صغیر و گفته اند یونانی است، (فهرست مخزن الادویه)، خیربواست و هیل بواست و هان بوا و هال بوا نیز گویند و آن قاقلۀ صغار است، (اختیارات بدیعی)، ارزن را گویند، (جهانگیری) : خری که آبخورش زیر ناودان عصیر علف عصارۀ بگنی و بخسم و شوشمیر، سوزنی، ، شمشیر، (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در9هزارگزی شمال دیزگران کنار راه آن مالرو سامله. با200تن سکنه آب آن از چشمه و زه آب رود خانه محلی و راه آن مالرو است و این ده از ییلاقهای نواحی سردسیر دهستان بیلوار می باشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در9هزارگزی شمال دیزگران کنار راه آن مالرو سامله. با200تن سکنه آب آن از چشمه و زه آب رود خانه محلی و راه آن مالرو است و این ده از ییلاقهای نواحی سردسیر دهستان بیلوار می باشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
که پیش میرد، که قبل از دیگری درگذرد و فوت کند: بسوزد دل مادر پیش میر که باشد جوان مرده و او مانده پیر، نظامی، ، پیش مرگ: به هر کس مده بهر چون آب جوی که تا پیش میرت شود هر سبوی، نظامی
که پیش میرد، که قبل از دیگری درگذرد و فوت کند: بسوزد دل مادر پیش میر که باشد جوان مرده و او مانده پیر، نظامی، ، پیش مرگ: به هر کس مده بهر چون آب جوی که تا پیش میرت شود هر سبوی، نظامی
آنکه پیش میرد کسی که پیش از دیگری فوت کند، تصدق عزیز خود رونده فدای دلبند خود شونده: بسوزد دل ما در پیش میر که باشد جوان مرده و او مانده پیر. (نظامی)، پیش مرگ: بهر کسی مده بهره چون آب جوی که تا پیش میرت شود هر سبوی. (نظامی)
آنکه پیش میرد کسی که پیش از دیگری فوت کند، تصدق عزیز خود رونده فدای دلبند خود شونده: بسوزد دل ما در پیش میر که باشد جوان مرده و او مانده پیر. (نظامی)، پیش مرگ: بهر کسی مده بهره چون آب جوی که تا پیش میرت شود هر سبوی. (نظامی)